اقتصاد بر مدیریت و مدیریت بر اقتصاد روزنامه دنیای اقتصاد
چندی است که صاحبنظران اقتصادی که حقیقتاً منشأ آثار علمی فراوان و جهتگیریهای خرد و کلان اقتصادی دولتها و بخشهای عمومی غیر دولتی و خصوصی بودهاند با نگرانیهای انبوه خود از رویکرد اقتصاد کلان سعی نموده نسبت به انتقاد، تدوین و طراحی مشیهای جدید اقدام نمایند و سعی مینمایند چارچوبهای علمی را با ظرف زمان و مکان مأنوس نموده و بهینهترین روش را برای اقتصاد کلان ترسیم نمایند، لیکن این نگرانی به حق مبحث اقتصاد را آنچنان فرا علمی ارائه نموده که گویی سایر علوم منبعث از علم اقتصاد میباشد و در اذهان مدیران و اندیشمندان تبلور آنکه اقتصاد هدف است نه وسیله، سازوکار پیدا کرده است و این در حالی است که از ابتدای مبانی، اقتصاد همواره وسیلهای جهت اهداف کلان و خرد بوده است. این اغراق تا جایی پیش رفته که در یکی از روزنامههای صبح در تاریخ ۳۰/۰۵/۱۳۸۵ تحت عنوان (مردی که جهـان را به خود سرگـرم کـرد) سعـی گردیـده است از شخصیت سوسیالیست و سیاسی کارل مارکس یک شخصیت اقتصادی محض بسازد. کارل مارکس این اندیشمند یهودیالاصل بلوک شرق سابق که در ورطه زندگی خود فراز و نشیبهای فراوان داشته و همواره متناسب با ظرفیت زمان و مکان با تفکرات افراد مختلف همانند هگل-فریدریش انگلس سرمایهدار آلمانی که به واقع پدر و حامی مالی مارکس بوده و یا با اندیشههای بزرگانی همچون ریکاردو-آداماسمیت-مالتوس-پرفسور کنه و کلاسیکها و نئوکلاسیکها آشنـا شـده و متنـاسب بـا نگـرش علمـی بزرگـان اقتصادی مذکور و در دو مبحث کلی (نظریه ارزش-کار به صورت کلان و آثار دستمزد در تولید) سعی نموده اختلافات طبقاتی-کارگری و سرمایهداری و خرده بورژوازی را نقـد و مـذمـوم نماید. طبعـاً بر هر اندیشمنـدی عیـان است کـه توجـه کارل مارکس بر اقتصاد به عنوان ابزاری در جهت مقابله با سرمایهداری و اختلافات طبقاتی مکان و زمان خود بوده است لیکن گزارش مذکور کارل مارکس را شخصیت و اندیشمند سوسیال اقتصادی کامل معرفی مینماید و برای بیان روانتر باید گفت کارل مارکس خلاف نگرشهای آدام اسمیت و ریکاردو و سرمایهداری را غیر قابل تغییر نمیدانست او به سرمایهداری به عنوان یکی از شیوههای تولید که شامل طی ۴ مرحله (کمون-بردهداری و فئودالیسم-سرمایهداری-سوسیالیسم و کمونیسم) مطرح مینمود و سپس نتیجهگیری میکرد که نهایتاً سرمایهداری فرو خواهد پاشید و سوسیالیسم و کمونیسم که تفکر مدیریتی و مشی جدیدی در ورای فرآیند تعریف شده خود، ایجاد خواهد شد.
اگر به بحث اولیه خود برگردیم و اقتصاد را تمایلی به ارضای نیازهای خود با صرف حداقل تلاش یا هزینه و استفاده از حداقل منابع، حداکثر نتیجه را بدست آورد. تبعاً به رابطه انسان را با اشیاء مادی که عموماً پر بهاء میباشد روبرو میشویم، لذا میتوان گفت اقتصاد باید درک، بیان و پیشبینی رفتار اقتصادی انسان را به جهت رفاه اجتماعی بسترسازی نماید و از آنجاکه در تجزیه و تحلیل و توضیح شرایط، ایفاء نقش میکند برخلاف علوم طبیعی علم محض نبوده بلکه مجموعهای از اصول و قواعد که در اختیار بشر و انسان و مدیریت قرار میگیرد و تبعاً مدیریت با لحاظ نمودن سایر علوم از جمله مدیریت رفتاری-مدیریت سازمانی-مدیریت سیاسی-مدیریت اجتماعی-روانشناسی و … در زمان و مکان از اصول و قواعد اقتصادی در کنار سایر علوم بهره میجوید و به بیان دیگر مدیریت علمی که دارای دو مفهوم کلی است که ابتدا مجموعهای از سازوکارها، زمانسنجی، مکانسنجی، سیاستها، ملاحظات و … و دوم آنکه بکارگیری و استفاده از روشهای تحقیق علمی (همانند علم اقتصاد) برای تجزیه و تحلیل حل مسائل خرد و کلان کشور میباشد.
اشتراك و دنبالك
ترک بک و لینک بک برای این مقاله وجود ندارد
ارسال یک نظر